هههههه

بیچاره پسره هنگ کرد

یبارم بابام زنگ زد آتش نشانی گفت تو انباری خونمون مار هس!

اون بدبختا هم اومدن همه چیو ریخن بیرون و زیر و رو کردن و

آخره سرم دسته خالی رفتن!

به بابام میگم کی مار اومده تو انباری که ما نفهمیدیم ؟؟؟

میگه مار کجا بود!

میخواستم انباری رو خالی کنم دست تنها بودم حوصلمم نبود!

یه بار یه بازاریاب جارو برقی اومد در خونمون رو زد،

تا در رو باز کردم قبل از اینکه حرفی زده بشه،

پرید تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی کرد و گفت :

اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردن همه ی اینها ظرف

 مدت 1 دقیقه با این

جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم که تمام اینها رو بخورم !

گفتم : ســس سفید میخواس یا قرمز؟؟

گفت : چــــرا؟

گفتم : چند روزیه برق خونه مون قطعه …!!! :|||

همین پیش پای شما سنش دو رقمی شدها

بعد استاتوس گذاشته :

چه عذابی کشیدم وقتی در آغوش او دیدمت!!!

من سنِ اون بودم عذاب نمی دونستم چیه که!

بادکنک باد می کردم سر بادکنکو می کشیدم

صدای ویژژژژژژژژژ می داد مثه اسب از ذوق شیهه می کشیدم :|

ینی لذت کتکی که بعد از ناخونک زدن به سیب زمینیه سرخ شده

از مامان هست تو خوردن همون سیب زمینی سرسفره نیس 

ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ۵ ﺳﺎﻟﮕﯽ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ :
ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ

ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ۱۶ ﺳﺎﻟﮕﯽ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ |:
ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺑﺮﻭ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺕ ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﻡ!

ﭘﺴﺮ ﺗﻮ ۲۵ ﺳﺎﻟﮕﯽ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺟﻮﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ((:
ﻣﺎﻣﺎﻥ : ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﮐﯽ ﻫﺴﺖ ! ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ! ﮐﺠﺎ ﺩﯾﺪﯾﺶ؟

قربون همه مادرا که فقط کافیه تو چشات نگاه کنه بفهمه چته

به افتخارشون

 انا لله و انا الیه المدرسه والدانشگاه

"بازگشت همه به سوی مدرسه و دانشگاه است"



با نهایت تاثر و تاسف پایان سه ماه عشق و حال و صفا

و خاب لذت بخش صبح

و آغاز نه ماه زجر و بدبختی و امتحان و ...

پیشاپیش بر شما داش آموزان و دانشجویان عزیز تسلیتـــــ



و من الله توفیق

دو نفر عاشق هم میشن. میرن پیاده روی

☻♥☻

\█/.\█/

.||. .||.

و میرن

.

.

.

☻♥☻

\█/.\█/

.||. .||.

و میرن

.

.

.

☻♥☻

\█/.\█/

.||. .||.

و میرن

.

.

.

.

☻♥☻

\█/.\█/

.||. .||.

و یه عده فوضولم دنبالشون

خدایااااااااااااااااااااااااااااااا

آخه چرااااااااااااااااا مــــــــــــــــــن:((

.

.

.

.

اینقدره جذابم :|

.

.

.

عمه بیا اینا کارت دارن :))

ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺑﺰﺭﮔﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﭼﻮﻥ ﺁﭘﺎﻧﺪﯾﺴﺘﻮ ﻋﻤﻞﮐﺮﺩﯼ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻨﺖ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺩ ﻣﻌﺪﻩ ﺭﻭ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ

, ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﺗﻮﭘﺨﻮﻧﻪ... الانم دارم با

 کلاه ایمنی و ماسک براتون پست میذارم :|

یارو صبح اومد دم در خونمون گفت میخوایم واسه محلتون یه استخر

احداث کنیم...... نیازمنده کمک های مردمی هستیم..... خیلی با

حرکتشون حال کردم و رفتم یه لیوان آب آوردم واسش!!

اصن مونده بود چی بگه بدبخت!!

خدایا اینم بذارش تو لیست شفا, موردش خیلی خاصه !

قبول دارین؟؟؟

دوست داری با اینا بری جنگ؟؟؟؟؟

بابام هنوزم کتابی اس میده.

الان زده :سلام آیا میتوانی نان بخری؟

منم براش نوشتم:

آری پدر اکنون خود را با سرعت به شاطر خواهم

 رساند و از وی طلب نان میکنم.

پدر چند عدد نان را از شاطر طلب کنم؟

بعد بابام زنگ زد و گفت:

بیشعور منو مسخره میکنی؟ اگه جرعت داری بیا

خونه حالیت کنم چن تا :|

پاشو شلوارتو در بیار


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

نشان دهنده نهایت ارادت ایرانى ها نسبت به مهمونشون!

مامانم اومد یه دفه تق زد پس کلم

میگم چرا میزنی؟؟؟

میگه :لواشکارو از دست توی جونور قایم کردم

از صب دارم میگردم خودم

پیداشون نمیکنم :|

ﺩﻳﺮﻭﻭﺯ ﻳﻪ پسرﻩ ﺗﻮﻭ ﺧﻴﺎﺑﻮﻭﻥ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ

ﺑﺨــــــﻮﺭﻣﺖ ....

ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﮔﻮﻩ ﻧﺨﻮﺭ ... |:

ﺍﻻﻥ ﻛﻪ ﻓﻚ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ ﺭﻳﺪﻡ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻧﻢ 

اون یکی پلیسه داره میترکه از خنده 

بــعـــــــــلــــــــه o_O